ماجرایی بهاری از مردی پاییزی
عابران به سرعت او را به درمانگاه رساندند.
پرستاران زخم های پیرمرد را پانسمان کردند. ولی به او گفتند: باید از پایتان عکسبرداری شود تا مطمئن شویم جائی از بدنتان شکستگی نداشته باشد.
پیرمرد ناراحت شد و گفت: عجله دارم، نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند. او گفت: زنم در خانه ی سالمندان است. هر روز صبح آن جا می روم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود!
پرستاری به او گفت که خودمان به او خبر می دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمیشناسد!
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمیداند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟!
پیرمد با صدایی گرفته به آرامی گفت:
گاهی در حق کسی خوبی هایی کرده ای اما طرف انگار آلزایمر دارد!
گاهی از خطای کسی که تو را آزرده است با بزرگواری می گذری اما طرف انگار آلزیمر دارد و اصلا متوجه نمی شود!
حتی گاهی کسی از لطف تو قدر دانی می کند، اما مدتی بعد دچار آلزایمر می شود.
این عجیب نیست که انسان به نسیان دچار شود و آلزایمر بگیرد،
انتظار و توقع سپاس و پاداش از انسان فراموشکار عجیب است!
در همه ی این حالت ها فراموش نکن که خدا می بیند و هیچ گاه خوبی تو را فراموش نخواهد کرد.
با خودت تکرار کن:
او نمی داند، خدا که می داند!
پرستاران زخم های پیرمرد را پانسمان کردند. ولی به او گفتند: باید از پایتان عکسبرداری شود تا مطمئن شویم جائی از بدنتان شکستگی نداشته باشد.
پیرمرد ناراحت شد و گفت: عجله دارم، نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند. او گفت: زنم در خانه ی سالمندان است. هر روز صبح آن جا می روم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود!
پرستاری به او گفت که خودمان به او خبر می دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمیشناسد!
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمیداند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟!
پیرمد با صدایی گرفته به آرامی گفت:
اما من که می دانم او چه کسی است!
گاهی در حق کسی خوبی هایی کرده ای اما طرف انگار آلزایمر دارد!
گاهی از خطای کسی که تو را آزرده است با بزرگواری می گذری اما طرف انگار آلزیمر دارد و اصلا متوجه نمی شود!
حتی گاهی کسی از لطف تو قدر دانی می کند، اما مدتی بعد دچار آلزایمر می شود.
این عجیب نیست که انسان به نسیان دچار شود و آلزایمر بگیرد،
انتظار و توقع سپاس و پاداش از انسان فراموشکار عجیب است!
در همه ی این حالت ها فراموش نکن که خدا می بیند و هیچ گاه خوبی تو را فراموش نخواهد کرد.
با خودت تکرار کن:
او نمی داند، خدا که می داند!
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ ساعت 15:37 توسط ♥░A░s░a░l░♥
|